راز اول،ذهنتان را آماده پذیرش هر مورد جدید بکنید
ذهنتان را آماده پذیرش هر مورد جدید بکنید
این که ذهنی باز داشته باشید،آن را برای پذیرش هر مورد جدیدی آماده کنید و نگذارید که به هیچ چیز وابسته شود،کار آسانی است، مگر این که تحت تاثیر تربیت و فرهنگتان قرار گرفته باشید. بسیاری از دانسته های ذهنی شما تحت تاثیر محیط، باورهای مذهبی، رنگ پوست، رنگ چشمان، گرایش سیاسی والدین، قد و جنسیت تان قرار گرفته است. مدرسه هایی که در آنها درس خوانده اید و حتی شغل پدر و پدر بزرگ های تان نیز بدون شک در شکل گرفتن این دانسته های ذهنی تاثیر گذار هستند.
زاده که شدید ، طفلی کوچک بودید با یک دنیا توانایی . اما بسیاری از تصمیم هایی که می گیرید ، بدون بررسی یا تحقیق است . زیرا شما برنامه ریزی شده اید تا با فرهنگ معلمان و والدین تان هماهنگ باشید . بنابراین کمتر فرصتی پیش می آید که امکان مخالفت با شرایط فرهنگی یا سیاسی تان را داشته باشید .احتمالاً شما نیز بزرگترهایی داشته اید که همواره به شما نصیحت کرده اند که ذهنی باز داشته باشید ، اما اگر با خودتان روراست باشید، حتما به این نتیجه می رسید که بسیاری از باورها، نوع لیاس پوشیدن و زبان شما نتیجه چهاچوب هایی است که جامعه برای تان تعیین کرده و آنها را یرای سما مناسب دانسته است .
حالا اگر با این برنامه از پیش تعیین شده مخالفت می کردید، بدون شک با لحن تندتری با شما برخورد می شد که فرد منظمی باشید و درست همانطور رفتار کنید که دیگران رفتار می کنند. اما می توانید به جای چنین کاری، ذهن تان را یرای پذیرش نطریه های جدید باز بگذارید.اگر والدین شما بی دین باشند، بسیار دور از ذهن به نطر می رسد که از شما فردی مومن و با ایمان ساخته باشند. اگر پدر و مادر تان هر دو به حزب سباسی خاصی گرایش داشته باشند، کمتر پیش می آید که شما نیز تابع آن حزب سیاسی نباشید، حالا اگر نیاکان شما ذهنی باز نداشته باشند، می تواند بیشتر به این دلیل باشد که آن روزها جمعیت کره زمین آنقدر نبود که امروزه است،
در دنیای شلوغ امروزی با این همه جمعیت، دیگر نمی توان همچین گذشتگان باذهنی بسته زندگی کرد. بنابراین از شما می خواهم که ذهن خود را برای پذیرش هر مورد جدیدی باز نگهدارید، از تعصب بی جا بپرهیزید و اجازه ندهید که شک و دودلی در وجودتان ریشه بدواند.تجربه به من آموخته، داشتن ذهنی که یرای پذیرش هر مورد جدید آماده است و وابستگی به هیچ چیزی ندارد، گام اول و مهمترین اصل برای دستیابی به آرامش درونی و بیرونی است. این را هم فراموش نکنید که شما آنقدر اطلاعات ندارید که نسبت به هر حقیقتی با شک و تردید بنگرید.
وقت بگذارید و به تماشای جوانه ای بنشیتید که از دانه خارج می شود
اگر این فرصت نصیب تان شد، بکوشید تا عظمت این پدیده را دریابید و شگفتی آن را با تمام وجود احساس کنید.جوانه زدن، شروع زندگی است. روی کره ی خاکی، کسی نیست که این واقعیت را به خوبی بشناسد یا از آن آگاهی داشنه باشد.همان جرقه ای که سبب آفرینش حیات می شود، آن که به تماشای آن جوانه می نشیند و از رشد آگاهی می یابد، یا خود همان آگاهی را چه کسی آفریده است؟پرسش هایی که یرای آن پایانی یافت نمی شود.
چند وقت پیش، ساکنان زمین، در برنامه ای تلویزیونی و با استفاده ازسیستم کنترول از راه دور، شاهد حرکت ماشین کوچکی روی سیاره ی مریخ بودند. انتقال تصاویر از مریخ به زمین، تنها ده دقیقه به طول انجامید و سپس آن علائم غیر قایل رویت، قابل مشاهده و توسط انسان ها دیده شد. از زمین به آن ماشین دستور داده شد تا خاک مریخ را مورد آزمایش قرار دهد. این آزمایش سبب حیرت همه ما شد.
اما لحظه ای به این نکته بیندیشید که برای آفرینش جهان هستی، پایانی متصور نمیشود اگر کتابی را مطالعه می کنید، با کره ی مریخ مقایسه نمائید که نزدیکترین همسایه ماست، باید بگویم که سطح آن حداقل یک میلیارد بار از این کتاب بزرگتر است و چنانچه نوع بشر را با عالم هستی مقایسه کنیم، آیا میتوان ادعا کرد که بیش از ذره ای در برابر دریایی بیکران هستیم؟ انتهای این عالم هستی چیست؟ اگر انتهایی دارد، در پس آن انتها، چه چیزی نهفته است؟ اطلاعات ما از جهان هستی بسیار اندک است و در چنین شرایطی، انگاه که واقعاً چیزی نمی دانیم، چگونه می توان بدبین بود؟
قلب کودک در رحم مادر، پس از چند هفته شروع می کند به تپش، که خود از عجایب خلقت است و در مقام مقایسه، ما هنوز هم در مرحله ی جنینی هستیم.بنابراین اگر با فردی روبه رو شدید که اظهار می کرد برای انجام هر کاری تنها یک راه وجود دارد، نکته ی فوق را کاملاً در نظر داشته باشید که ما هنوز هیچ چیز نمی دانیم.
شک و تردید را از ذهن تان بیرون کنید
تمام تلاش تان را به کار گیرید. فراموش نکنید که هنوز هم دانسته های ما بسیار اندک است، بسیار بسیار اندک. در برابر واقعیت های بی شماری که در این عالم هستی وجود دارد، ما هنوز هیچ چیز نمیدانیم. به آن فرد بدبینی بیندیشید که دویست سال پیش در این دنیا زندگی می کرد.به نظر شما آیا هر به فکر آدمی خطور می کرد که پس از گذشت تنها دویست سالَ، انسان به ابزاری همچون هواپیما، برق، تلویزیون، اتومبیل، اینترنت، کامپیوتر، تلفن همراه و هزاران صنعت دیگر دست یابد؟
اختراع چنین ابزاری، تنها حاصل جرقه هایی از اشتباق به نوآوری است که سبب پیشرفت، دگرگونی و خلاقیت گردیده.
با توجه به این مطلب، آینده ی بشر را چگونه می بینید؟ آیا گمان می کنید که بتوان خودتان را یه قرن چهاردهم فکس کنید؟ آیا فکر می کنید بتوان بدون هیچگونه وسیله ای پرواز کنید؟ از طریق ذهن تان با دیگران ارتباط برقرار کنید؟ گوسفندی را توسط تصویر گوسفندی دیگر، باردار کنید؟ انسان می تواند با نگه داشتن ذهنش، دست به تحقیق بزند. باز نگه داشتن ذهن، سبب می شود که انسان اختراعاتی شگرف کند. دگرگون شود و پیشرفت کند. فراموش نکنید که اگر هر روزتان مانند دیروز باشد، اگر همواره کارها همانطور انجام دهیم که روز گذشته انجام می دادیم، آنگاه پیشرفت دیگر معنایی نخواهد داشت. اگر خواهان خلق معجزه هستید، اگر دگرگونی واقعی را طلب می کنید، کافی است ذهن تان را بر روی پذیرش توانایی های بی پایان خود بگشاید.
نظام فکری معجزه آسا
برای آفرینش یک معجزه، شما از توانایی های فراوانی برخوردارید. آنطور که میکل آنژ گفته: ” خطر، این نیست مه آرزوهای بسیار بزرگ داشته باشید و نتوانید به آنها برسید. خطر واقعی این است که آرزوهای کوچک داشته باشند و به آنها دست یابید.”در ذهنتان شمعی داشته یاشید که بدون توجه به گذشته تان، روشن باشد. از این شعله الهام بگیرید. بکذارید شعله ی درون تان به شما الهام دهد که توانایی خلق معجزه را دارید.
شاید کسانی را بشناسید که خود را شقا داده یا از پس انجام کاری غیر ممکن برآمده باشند. چنین افردی ابتدا شخصیت خود را دگرگون کرده اند. آنها رابطه ی خود را با واقعیت ها تغییر داده اند. برای اتفاق افتادن معجزه الهی، باید دیدتان را نسبت به خودتان عوض کنید. باید نسبت به خودتان احساسی داشته باشید.
در کتاب های آسمانی آمده:” با خدا، همه چیز امکان پذیر است “
با این حساب دیگر به چه چیزی نیاز داریم؟ که ذهن باز داشته باشیم. آرامش داشته باشیم، عشق بورزیم، گذشت داشته باشیم، عزت نفس داشته باشیم، به زندگی خود و دیگران احترام بگذاریم و مهمتر این که خود را توانمند در انجام هر آنچه بدانیم که به ذهن مان می رسد.
هر قانونی که توسط افراد متفاوت و در زمان های مختلف، برای خلق معجزه ای پدید آمده، همواره پا بر جا خواد ماند. خداوند نیرویی در وجود ما انسان ها گذاشته که می توان معجزه کند. کافی است آن قابلیت را در وجودتان بیابید و بعد، خودتان را باور کنید.فراموش نکنید که همواره همان اتفاقی برای مان رخ می دهد که ابتدا در ذهن مان شکل گرفته است. ما همان کسی هستیم که درباره خود می اندیشیم. همانی هستیم که باور داریم. حال اگر ذهنی بسته داشته باشید، آنگاه بر اساس همان دودلی ها عمل می کنید و این نوع اندیشدن را در جزء لحظات زندگی تان خواهید یافت.
حال آن که اگر باز بودن ذهن تان را انتخاب کنید، آنگاه همواره بر اساس همان قابلیتی عمل خواهید کرد که در وجودتان ریشه دوانده، بنابراین شما معجزه گر خواهید بود و نیز معجزه نصیب تان خواهد شد. همان چیزی را تجربه خواهید کرد که والت واتیمن گفته: ” از نظر من، هر ذره ای از این عالم هستی، یک معجزه است”
مفهوم داشتن ذهنی باز، برای همه چیز
معنای همه چیز را، همه می دانند، یعنی در بر گیرنده ی هر چه که هست، یعنی بدون استثنا، هنگامی که نظریه ی جدیدی را می شنوید که ب فرهنگ تان همخوانی ندارد، به جای این که بگویید:” مسخره است” یا” چنین چیزی امکان پذیر نیست”، بگویید:” تاکنون به آن نیندیشده بودم، آن را بررسی خواهم کرد” به افکار و نظریات دیگران احترام بگذارید و حتی به ایده ها و نظریاتی گوش فرا دهید که شاید از نظر دیگران مسخره یا ابلهانه است یا غیر قابل باور به نظر می رسد.
اگر کسی ادعا کرد که میتواند با تیکه ای شیشه، بیماری همورویید را درمان کند، یا معتقد بود که گیاهان دارویی باعث پایین آمدن کلسترول خون می شوند، یا عقیده داشت که انسان سر انجام خواهد توانست زیر آب نفش بکشد یا حتی اگر اظهار داشت که بشر، روزی قادر به پرواز بدون هیچ وسیله ای خواهد شد، حرفایش را با دقت تمام، گوش و دربارهی آنها تحقیق کنید.
خود را از آنچه به آنها باور دارید، رها کنید. ذهن تان را یرای هر نوع احتمالی باز بگذارید. زیرا این شما هستید که به هر باوری چه ممکن و چه غیر ممکن، شکل می دهید. پس در هر صورت حق با شما خواهد بود.حالا چطور چنین چیزی ممکن است؟ اینکه پذیرش واقعیت ها و هر آنچه را که امکان پذیر استف سبب شکل گیری شخصیت شما خواهد شد. اگر باور دارید که نمی توانید پولدار شوید، نمی توانید مشهور یا تبدیل به ورزشکاری موفق، خواننده ای بزرگ، یا هر چیز دیگری شوید، عملکرد و رفتار تان دقیقاٌ بر اساس همان باورهای درون ذهن تان است که اجازه نمی دهد به همان چیزی برسید که به آن اعتقاد دارید.
هنگامی که می کوشید ثابت کنید که حق با شماست، پس مایل هستید که همه چیز صورتی رخ دهد که در ذهنتان باور داریدراکه هستید و همواره نیز به همان شکل بوده اند و تصور می کنید که در آینده نیز به همان صورت خواهند بود.
دلبستگی های تان را رها کنید
راز اول: از دو بخش تشکیل می شود: ذهنی که به روی همه چیز باز است.دلبستگی های که سرچشمه تمام مشکلات شماست، این که بخواهید همواره حق با شما باشد. این که بخواهید مالک فرد یا چیزی باشید.این که بخواهید همواره برنده باشید. این که بخواهید از دیگران برتر باشید که همه ی اینها دلبستگی هستند.کسی که ذهن باز دارد، خود را از این وابستگی ها رها می کند و به همین دلیل به آرامش درون دست می یابد.یرای رهاییداز دلبستگی ها، بایدخود را بازنگری کنید. اگر هویت خود را در جسم تان می بینید یا در دارایی های خود می یابید، انچه بر زندگی شما حکومت می کند،”من” شماست.
حالا اگر بتوانید دست از این “من” بردارید یا آن را به خوبی در کنترول خود در بیاوردید، آنچه بر زندگی تان حکمرانی می کند و آنچه که زندگی تان را پیش می برد، روح شماست.میتوانید به عنوان موجودالهی، بر جسم و روحتان نظارتی دلسوزانه داشته باشید. این جنبه ی الهی ، به خوبی میداند که دلبستگی ها، چقدر ابلهانه اند. زیرا وجود الهی شما، روح لایتنهاهی است.جز خودتان، هیچکس هیچ چیز نمی تواند شما را خوشحال و سعادتمند کند.
این واژه ها، تنها مفاهیمی هستند، درونی و چیزی نیستند که بتوانید در دنیای بیرونی به دست آورید.این افکار آرامش بخش هستند که سبب ایجاد احساساتی آرام خواهند شد و این چیزی است که در هر دوره از زندگی و در شرایطی میتوان به آن دست یافت.حال اگر قرار باشد که برای اثبات این که حق باشماست، پافشاری کنید، یا برای دستیابی به آرامش درون، دائماٌ تلاش کنید، مطمئن باشید اگر مسیر درست را انتخاب نکنید، هرگز به آن دست نخواهید یافت.
می توانید آرزوهایی بزرگ در سر بپرورانید، بدون این که دلبستگی داشته باشید. می توانید از آنچه که پدید می آورید، تصویری درونی داشته باشیدف بدون این که نگران نتیجه اش باشید.اما چطور؟ این مطلب را می توانید در کتاب “راه معجزه” بخوانید:”بردباری بی پایان نتایج فوری در پی دارد.” شاید این عبارت به نظرتان یک معما بیاید.مگر نه؟ اما اگر بردباری را باور کامل چیزی بدانید که تصمیم به خلق آن گرفته اید، این اتفاق خواهد افتاد و نتیجه ی فوری اش این که بلافاصه به ارامش خواهید رسیدآنگاه که دورن تان را از نگرانی خالی می کنید، آرامش وجودتان را لبریز خواهد کرد و بدون شک به همان نتیجه ای خواهید رسید که با تمام وجود به وقوع آن ایمان دارید.
تصور کنید که این فرصت نصیب تان شود که بین دو عصای جادویی، یکی را بگزینید. عصای(آ) این فرصت را برای تان فراهم می آورد که تا هر چه پول و ثروت بخواهید، به دست آورید و عصای (ب) سبب می شود تا بقیه ی عمرتان را در آرامش بگذرانید، حال در هر شرایطی.شما کدامیک را بر می گزینید؟ این که صاحب مشتی پول و ثروت شوید که از نگاهیی تازه به آن بنگرید، شاید ارزش چندانی نداشته باشد، یا دست یافتن به آرامش درون، در هر شرایطی و بای تمام عمر؟ اگر پاسخ شما عصای(ب) است و آرامش را میخواهید، پس همین الآن آن عصا را بردارید، تنها کافی است که ذهنی باز داشته باشید که هر چیزی را می پذیرد، اما به هیچ چیز وابسته نیست.
به استقبال حوادث برویدو اصلاٌ نگران نباشید.از همه چیز لذت ببرید، اجازه ندهید که خوشبختی تان وابسته به چیزی، جایی و به ویژه فرد خاصی باشد.دیگران را دوست داشته باشید، اما به صورتی که انتظار ایجاد تغییر در آنها را نداشته باشید. بگذارید هر کس همان کسی باشد که واقعاٌ هست و او را به همان صورتی که هست، دوست داشته باشید نه برای آن چیزی که فکر میکنید بایدباشد و این همان ذهن باز و عدم وابستگی است.
این موضوع چقدر برایتان جالب بود؟
با انتخاب ستاره، امتیاز را ثبت کنید
میانگین امتیاز ۳ / ۵. تعداد رای: ۲
اولین نفری باشید که امتیاز میدهد.
دیدگاهتان را بنویسید